برای ما ماشینبازها، دنیای فعلی خودروها واقعاً بیمعنی و پوچ شده. همهچیز فانتزی و تصنعی. دیجیتالی و کامپیوتری. برقی و مثلاً هوشمند. بهوضوح در حال دور شدن از فلسفه ابرپدیدهای به اسم خودرو هستیم. این یعنی فراموش شدن اصالت. البته که تازهواردها از این موج جدید استقبال میکنند. چون دیگر مجبور نیستند به سنتها وفادار بمانند. درست در چنین فضای دلهرهآوری، اشرافزادهای به اسم «شوالیه فلایینگ اسپور از نوادگان سِر بنتلی»، ورق را برمیگرداند.
بنتلی فلایینگ اسپور از کجا آمد؟
پیدا کردن ریشههای این خودرو به خیلی قبل برمیگردد. خیلی خیلی قبل؛ یعنی سال 1955. زمانی که بنتلی موتورز لیمیتد هنوز جزو زیرمجموعههای رولزرویس بود. شرکت آن زمان خودرویی تولید کرد به اسم S1 که در واقع یک نسخه بهروزرسانیشده از رولزرویس Silver Cloud با پیشرانه 6 سیلندر خطی بود. این محصول یک ویرایش لوکستر و اسپرتتر از کانتیننتال افسانهای بود. نسخهای که به لطف شاسی فولادی و بدنه بزرگتر، با استقبال ثروتمندان روبرو شد. یکی دیگر از دلایلی که S1 به فروش خیرهکنندهای دست پیدا کرد این بود که داخل کابین آن از چرم ممتاز و چوب واقعی و حتی سیستم تهویه مطبوع استفاده شده بود. پشت صندلیهای جلو، میزهای چوبی جمعشونده تعبیه شده بود. جزئیاتی که البته روی تولیدات رولزرویس دیده نمیشدند.
اقبال بنتلی S1 ، شرکت را مجاب کرد تا نسخه جدیدی از آن را 4 سال بعد به اسم S2 تولید کند. آن روزهایی که خودروهای لوکس به معنای واقعی تولید میشدند، دستساز بودن واقعاً اشاره به محصولی داشت که توسط یک تیم مهندسی و یا پیمانکاران حرفهای با دست ساخته میشد. مجموعههایی که هرکدام نسخههای خاص خودشان را از یک مدل تولید میکردند. بوگاتی رویال، رولزرویس فانتوم، سانبیم 16، آلفارومئو 6C و خیلی دیگر از مدلهای تشریفاتی آن روزهای اروپا به همین فرم ساخته میشدند.
مدل جدید بنتلی S2 هم با چنین ساز و کاری در 1959 با یک پیشرانه قویتر 8 سیلندر V شکل ساخته شد. یکی از پیمانکاران، شرکت H.J Mulliner بود که برای خودش یک تیپ منحصربهفرد از این خودرو را ساخت و اسمش را هم Flying Spur گذاشت. تیپ فلایینگ اسپور، به لطف بدنه کشیدهتر و عریضتر، امکانات بیشتر، جزئیات لوکستر و رنگهای جذابتر در بین تمام تیپها به درخششی فوقالعاده دست پیدا کرد.
این موفقیت باعث شد همکاری مولینر با بنتلی در نسل سوم یعنی S3 هم ادامه پیدا کند. حالا دیگر بنتلیهای سری S در حال تبدیل شدن به یک شخصیت مستقل و نمادی از ساختارشکنی در دنیای لوکسها بودند. چیزی که رولزرویس هنوز هم جرئت انجام دادنش را ندارد. یک شخصیت لوکسگرای اسپرتپسند هرچه بود پرونده این 3 محصول در سال 1965 برای رفتن به سمت تولید سدان T1 بسته شد.
40 سال بعد از تولید آخرین مدل بنتلی S3 تیپ فلایینگ اسپور، شرکت در 2005 برای اولینبار یک مدل مستقل با همین نام معرفی کرد. این خودرو درواقع مدل سدان همان کانتیننتال طوفانی بود. نکته جالب درباره فرایند تولید این خودرو آن است که در تمام این سالها، بنتلی محصول فوق را در یک کارخانه Cewe شهر چشر ساخته است. اصالت یک همچین چیزی است که شاید تازهواردهای امروزی متوجهش نمیشوند.
بررسی طراحی بنتلی فلایینگ اسپور
اگر خودروهای جدید را یک لپتاپ روی چهارچرخ تلقی کنیم، بنتلی فلایینگ اسپور قطعاً یک تکه جواهر است که زیرش چهار چرخ نصب شده است. این فقط یک سمت ماجراست. بنتلی شخصیت خودش را طوری معرفی کرده که علاوه بر یک فوقلوکس، باید کارایی یک گرندتورر اسپرت را هم داشته باشد. این ترکیب باید در چهرهاش هم دیده میشود. شما فکر کن باید یک موشک کروز طوری طراحی کنید که بهعنوان یک نماد زیبایی در موزه هم نمایش داده شود. تبدیل گراز به حیوان خانگی کمی دیوانگی است.
البته بنتلی خودش متخصص کنار هم آوردن این تضادها است. در یک سدان لوکس با تمایلات شدید تجملگرایانه، حضور قوس روی بدنه و گلگیر واقعاً زجرآور است. همین خمیدگی خودش یکی از الزامات مدلهای اسپرت است. حالا در این بین باید به فکر آیرودینامیک هم باشیم. چراغهای اصلی بهوضوح اشاره مستقیمی به آرایش الماس دارند. باید هم اینطور باشد. بنتلی در روز روشن هم میدرخشد.
در نمای عقب بنتلی حوصله بیشتری به خرج داده. چراغها نه خیلی شق و رق مثل رولزرویس شدهاند نه خیلی تند و تیز مثل آستونمارتین. یک تعادل منطقی. این حالت علاوه بر القای حس قدرت و وقار، سیگنال مغرور بودن بریتانیاییتبارها را هم به رخ میکشد.
شاید این برای اولینبار باشد که میخواهیم با اشاره به ریزترین جزئیات، عمق اشرافیگری داخل کابین یک خودرو را بررسی کنیم. جایی که حقیقتاً دستساز بودن بهوضوح دیده میشود. پس ببخشید که مجبور هستیم از کلمات انگلیسی استفاده کنیم.
اول از همه با Bookmatch Veneer شروع میکنیم. متاسفانه این عبارت ترجمه دقیقی ندارد. فقط همین را میشود گفت که بوکمَچ یک اصطلاح در معماری و طراحی داخلی است که به نوع خاصی از چیدمان دو قطعه سنگ یا کاشی در کنار هم گفته میشود که طرحها و رگههای آنها در یک خط قرینه قرار بگیرند و شبیه یک کتاب باز به نظر برسند. وِنیر هم یک لایه نازک از چوب واقعی است که برای افزایش زیبایی روی سطوح دیگر قرار میگیرد. یک همچین چیزی برای تریم داخلی بنتلی فلایینگ اسپور استفاده شده است. این طراحی برای خودش عالمی دارد. بنتلی یک کاتالوگ جداگانه فقط برای تریم داخلیاش دارد. مثلاً یکی از مدلها اکالیپتوس فیدلبک نام دارد و یکی دیگر گردوییِ بورِ طرحدارِ تیره.
پوشش سطوح هم قیامت است. چرم روی صندلی، رودری، فرمان، دستهدنده و غیره همگی در سطح A+ تهیهشده از شمال اروپا هستند که بهترین گاوها را پرورش میدهند. جنس چرمها هم نوعی شبیه به آلکانتارا به اسم Eliade است که سقف را هم با آن پوشش میدهند. بنتلی میگوید ترکیب تریم بوکمچ و چرم، نوعی فضاسازی برای عصر معاصر است. دوخت دستی تمام صندلیها یک چیزی بین ۱۷ تا ۲۰ ساعت زمان میبرد. در مجموع بیش از ۳۰ متر نخ در کابین این خودرو استفاده شده است.
بریم سراغ آیتم بعدی. روی کنسول فلایینگ اسپور میتوانید تعدادی دکمه مکانیکی فولادی براق ببینید که با تکنیک knurling یا آجزنی طراحی شدهاند. دکمههایی که بهصورت Organ-Stop بیرون کشیده میشوند. حالا داستان این اُرگان-استاپ چی بود این وسط؟ ارگان همان ارگ کلیسایی است که نوازندهها برای تغییر نت و ریتم، دکمههایی موسوم به ارگان-استاپ را بیرون میکشیدند و یا فرو میبردند. این نوع انتخاب دکمهها با توجه به مهندسی احساس لامسه (موسوم به Haptic) طراحی شدهاند.
دیدید که ما چقدر روی طراحی دریچههای تهویه مطبوع حساس هستیم. به طرز غیرقابل توضیحی یک قانون وجود دارد؛ هر خودرویی که طراحی دریچه تهویه مطبوع آن خاص و ویژه باشد، حتماً خودروی درست و حسابی است. در این بنتلی حتی این دریچههای معروف هم اسم خاص خودشان را دارند. شرکت به آنها Bull’s-eye میگوید. اصطلاحی به معنی مرکز یک هدف. درنهایت طبق یک سنت دیرینه، آن وسط یک ساعت عقربهای از برند Breitling تعبیه شده تا لوکسسازی داخل کابین را به کمال خودش برساند. واقعاً چرا یک خودروساز باید در این حد روی ریزهکاریها مایه بگذارد؟ خُب البته که دلیلش مشخص است؛ شرافت و اصالت.
بررسی تجهیزات و آپشنهای بنتلی فلایینگ اسپور
شاید اصل قضیه اینجا باشد. اینجا خبری از آن آپشنهای الکی کاتالوگ پُرکُن نیست. به جای آنکه سر و کله مشتری را با یک دو جین تجهیزات بیمورد شلوغ کنند، همهچیز با تمرکز روی خاص بودن تعبیه شده است. مثلاً شیشههای این خودرو همگی دولایه-آکوستیک هستند و به لطف درزگیری دقیق دربها و کفها، به قول خود بنتلی راننده و سرنشین را به یک «سکوت کتابخانهای» دعوت میکند.
ازجمله تجهیزات ایمنی خودرو میتوان به سیستم کنترل ترمز در پیچها یا CBC اشاره کرد. چیزی احتمالاً قبل از این کمتر شنیده بودید. فلایینگ اسپور با توجه به وزن بالا و قوای محرکه پرقدرت خود، غیر از سیستمهای مرسوم پایداری الکترونیکی و کشش به نظارت پیوسته روی ترمزها بهویژه در زمان پیچیدنهای سنگین نیاز دارد. دقیقاً CBC به درد همچین کاری میخورد. سیستم صوتی بنتلی فلایینگ اسپور خوب نیست. عالی نیست. حیرتانگیز است. مجموعهای فوق حرفهای از برند Naim که اینکارهها میدانند چه معجزهای میکند.
بررسی مشخصات فنی بنتلی فلایینگ اسپور
تا اینجای کار چی دیدیم؟ یک سوئیت تجملاتی در یکی از بهترین هتلهای موناکو. از اینجا به بعد قرار است پشت یک سوپراسپرت بیرحم قرار بگیریم. این همان تضاد دیوانهوار بنتلی است.
البته این که خودروهای فوق لوکس باید دارای پیشرانههای سنگین باشند، یک سنت قدیمی است. ولی سنگین داریم تا سنگین. بنتلی فلایینگ اسپور امروز ما، درون آن قفسه سینه حجمش، میزان یک ابرپیشرانه 6 لیتری 12 سیلندر W شکل است. همین جمله میتواند تیتراژ پایانی این مطلب باشد. بنتلی و در رأس آن فولکسواگن زیر بار تمام هزینهها، انتقادات و حتی جرائم دولتی میروند تا نه فقط دست از پیشرانههای بنزینی برندارند، بلکه از نسخههای اینچنین طوفانی هم صرفنظر نکنند.
خیلیها فکر میکنند بنتلی اولین مصرفکننده این قوای محرکه عجیب و غریب بود. در حالی که اولینبار سال 99 میلادی خود فولکسواگن کانسپتی به همین نام یعنی W12 ساخت. بعدش نسخههای محدودی از سدان فائتون و شاسیبلند توآرگ هم به این پیشرانه مجهز شدند. یک بار هم آئودی A8 (از زیرمجموعههای فولکس) با W12 تولید شد؛ اما تردیدی نیست که اوج شکوه این بلوک با بنتلی معنا پیدا کرد. آنچه میبینید درواقع ترکیبی از دو بلوک VR6 با زاویه 15 درجه است. این یعنی طول بلوک پیشرانه از یک V12 متعارف کوتاهتر است و درنهایت دست مهندس را برای توسعه سیستم انتقال قدرت چهار چرخ محرک و بزرگتر کردن مکانیزم تعلیق، بازتر میکند. البته این شیوه آرایش سیلندرها باعث شده تا زنجیر تایم در دیوار پشتی پیشرانه قرار بگیرد و عملاً کار را برای سرویسها و یا تعمیرات احتمالی فوقالعاده سخت میکند.
خروجی فلایینگ اسپور با حضور دو توربوشارژر 626 اسببخار است. گشتاور هم مثل آب خوردن عدد 820 نیوتنمتر را نشان میدهد. اتصال این خروجی به یک جعبهدنده حرفهای میتواند عواقب خطرناکی داشته باشد. وقتی آن جعبهدنده ZF مدل 8HP90 باشد که هیچی. قدرت که از پیشرانه بیرون آمد و با جعبهدنده کنترل شد، توسط سیستم Torsen به هر چهار چرخ منتقل میشود و درنهایت شتاب صفر تا صد 4.3 ثانیهای ثبت میشود. رسیدن به سرعت نهایی 325 کیلومتر در ساعت برای این ابوالهول 5.3 متری 2.5 تنی واقعاً کار سختی نیست.
وقتی روی یک خودروی امروزی باک سوخت 90 لیتری نصب میشود، یعنی خودروی موردنظر یا برای رالی داکار ساخته شده یا مصرف بنزینش بیرحمانه بالاست. بنتلی فلایینگ اسپور بهطور میانگین در هر 100 کیلومتر 15 لیتر سوخت مصرف میکند. بله قبول داریم که این عدد برای یک همچون پیشرانهای مثل مصرف هیبریدیها است. تازه این در حالی است که شرکت از فناوری غیرفعال کردن نیمی از سیلندرها در پیمایشهای سبک هم بهره میبرد.
بنتلی فلایینگ اسپور یک کابوس ترسناکی هست که وسط یک رویای شیرین تجربه کردیم. شاید هم یک رویای شیرین درست وسط یک کابوس ترسناک.